اینجا آدم قد میکشد. قدش از ابرها هم بالاتر میرود؛ آنقدر بالا که دلش نمیخواهد دیگر بازگردد. اینجا میشود روی ترنجها آرام تاب خورد و بر گلپرهای نیلوفرهای هشتپر نشست.
گاهی فرشتهها بالشان را روی زمین فرش میکنند؛ درست زیر پایت و تو بیاختیار سوار بر بال فرشته تا ملاقات خدا میروی. خیسی رطوبت، چشمانم را میگیرد وقتی سردرگم طرحهای اسلیمی تابلوها، برق نقوش زرین، چشمانم را میزند. قلم کلمه «ا...» را مینویسد.
دلم میلرزد، دستم بیشتر، اما او باز مینویسد. این معجزه تذهیب است که نگارههایش آدم را میخکوب میکند. عباس عطاپور اینها را خوب میداند که بیست و اندی سال قلم به دست در بزم تذهیب مینگارد.
او که لیسانس الهیات دارد و کارمند آموزشوپرورش ناحیه ۷ مشهد است کارنامه هنری پرباری را برای خود به ثبت رسانده است و در حال حاضر نیز مشغول تدریس تذهیب در کانون فرهنگی تربیتی سراج در منطقه ماست.
اینجا محله حجاب است، حجاب ۵۲، کانون فرهنگی تربیتی سراج. جایی که هنرمند منطقه ما پیشنهاد میدهد برای قرار مصاحبهمان آنجا برویم، آن هم به دلیل استقرار کارگاهش در این محل و انبوه آثاری که آنجا قرار گرفته است. خودش همین حوالی و درمحله ایثارگران ساکن است.
با ورودمان به کارگاه نگارگری، او را در حالی میبینم که قلمش بر کاغذ میلغزد و عشق به خدا را بر دل ورقهای از طلا حک میکند. تصویر استاد قلم به دست، میان حدود ۲۰ تابلویی که هرکدام حرفی برای گفتن از هنر تذهیب دارند چیزی است که قاب دوربین ما نمیتواند از آن بگذرد.
برای دانستن دلیل گرایشش به هنر تذهیب اینطور زندگیاش برایمان مرور میشود که سال ۱۳۵۰ در نیشابور متولد میشود.
در دوران نوجوانی به خوشنویسی علاقهمند میشود و این هنر را نزد استادانی آموزش میبیند تا بعد از آن به انجمن خوشنویسان راه پیدا کند. چندی بعد و در ۱۹ سالگی به دلیل قدمت هنر تذهیب، وامگیری همه هنرها از آن و مهمتر از همه روحیه و استعداد خاصی که عطاپور جوان احساس میکند تنها با این هنر اغنا میشود، سرانجام تذهیب را بهعنوان رشته اصلی هنریاش انتخاب میکند و به آن میپردازد.
علاقه وی به تذهیب و استعدادش در این رشته هنری آمیخته با دین بهقدری بود که در همان ابتدا موفق شد در مدت ۴۵ روز نمایشگاهی از کارهایش برپاکند که البته این اقدام تلاشی مضاعف میطلبید و به گفته خودش او در این مدت ساعتهای متوالی فعالیت میکرد تا بتواند آثارش را برای برپایی نمایشگاه آماده کند. شاید در آن زمان این پیشرفت سریع، رکوردی در هنر تذهیب بهشمار میآمد.
عطاپور سال ۷۶ به مشهد میآید و بعد از یکسال که در خیابان عدلخمینی ساکن میشود، به قاسمآباد نقل مکان میکند.
آثار چاپیاش بیش از ۵۰۰ مورد است که در این میان میتوان به مهمترین آنها مانند تذهیب بزرگترین قرآن جهان، تذهیب قرآن آقا سیدحسین میرخانی (نفیسترین کتاب سال ۸۶ در کشور)، تذهیب سردر حرم امام موسیکاظم (ع) و امام جواد (ع) در کاظمین، تذهیب چندین کتاب قرآن و مفاتیح و صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه و تذهیب چند جلد نفیس حافظ اشاره کرد.
کسب مقام در جشنواره زندگی پاک مشهد، جشنواره مقام معلم تهران و نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم و همچنین شرکت در بیشتر نمایشگاههای تلفیقی خوشنویسی و تذهیب بخشی از موفقیتهای اوست.
علاوه بر این عطاپور در این سالها بیکار ننشسته و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است که به گفته خودش آمارشان به بیش از ۳۰۰ نفر میرسد. بسیاری از آنها از اهالی قاسمآباد هستند و عدهای از آنها نیز در حال حاضر در شهرهای دیگر ساکن شدهاند و هنرجو تعلیم میدهند.
خودش در اینباره میگوید: «اینکه میتوانم مهارتی را که در این سالها کسب کردهام در اختیار هنرآموزانم قراردهم برای من یک افتخار است. شاگردانی در کلاس من تربیت شدهاند که خودشان در این هنر استاد شدهاند و میتوانند دیگران را آموزش دهند و این جای شکرگزاری در درگاه خدای مهربان را دارد.»
بین حرفهایش دغدغههای محلی هم جایی برای خود دارند، این را وقتی متوجه میشویم که از طرحها و برنامههای آینده او برای زیباسازی منطقه زندگیاش اطلاع مییابیم و اینکه بارها برای رسیدن به محلهای زیبا و آرمانی تلاش کرده است.
او که اطلاعاتی از نحوه زیباسازی خیابانها در کشورهای دیگر کسب کرده است با همفکری یکی دیگر از هنرمندان سنگنگار محله به نام حسین سراقینوغانی، طرحهایی را برای زیباسازی محلهها آماده کردهاست که تلفیقی از تندیس مرتبط با هر محله و زیبایی طبیعی گلهاست. گرچه او طرحهایش را به شهرداری منطقه ارائه و مذاکراتی را انجام داده است، اما به گفته خودش هنوز اقدامی از سوی شهرداری در این مورد انجام نشده است.
عطاپور در ادامه اینطور توضیح میدهد: «اگر شرایطی فراهم شود که این طرح از قاسمآباد که منطقه زندگی خودم نیز هست شروع شود، میتواند در تمام مناطق دیگر بازتاب داشته باشد و آنها را به مرور به اینکار تشویق کند.»
هنرمند محله ایثارگران قدردان شهرداری مشهد است و میگوید: «افتخار میکنم که در یکی از زیباترین شهرهای ایران زندگی میکنم و این زیبایی ذهن من را در ارائه ایدههای نو تقویت میکند.»
از گذشته که میگوید حرف از پدر و مادرش که حالا به رحمت خدارفتهاند و نقش آنان در زندگی هنریاش به میان میآید. درست است که وی در خانوادهای هنرمند متولد نشده و والدینش در هنر خاصی تبحر نداشتند، اما او را در راه رسیدن به هدفهایش در وادی هنر همیشه یاری کردهاند، بهطوریکه او حالا این پیشرفت را مدیون تشویقهای آنان میداند.
پدرم از من میخواست نام ائمه را برای مسجد محله بنویسم تا هم در کار خیر سهیم شوم و هم دیگران هنرم را ببینند
خوب در خاطرش هست که وقتی تازه پا در عرصه هنر گذاشت مادرش کارهای خوشنویسی و تذهیب او را به همسایهها، دوستان و آشنایان نشان میداد و او را تشویق میکرد.
او میگوید: «گاهی از من میخواست نام ائمه را برای مسجد محله بنویسم تا هم در کار خیر سهیم شوم و همه دیگران هنرم را ببینند و لذت ببرند. گاهی هم برای هیئتها «یا حسین (ع)» و «یا اباالفضل (ع)» و ... مینوشتم و وقتی پرچمها جلوتر از هیئتها روی دست مردم حرکت داده میشدند، علاقهام به هنرم بیشتر میشد.»
این طور بود که حمایت والدینش سبب شد خیلی زود تواناییهای خودش را بشناسد، پیشرفت کند و تا به امروز به داشتن چنین پدر و مادری بر خود ببالد.
حرفمان به صحبت درباره خانواده خود استاد کشیده میشود و میفهمیم همسرش از شاگردان اوست و هنرمند در رشته تذهیب و نگارگری. البته وی یک پسر چهارساله هم دارد که برای خودش هنرمند کوچکی است و به گفته عطاپور نقاشیهایی میکشد که در مهد بسیار مورد تشویق قرار میگیرند و گاه بهعنوان برترین اثر هنری در بین همسالانش به دیوار چسبانده میشود.
به گفته هنرمند منطقه ما تذهیب هنری است اسلامیایرانی که تاریخچهاش به زمان پیغمبر برمیگردد؛ یعنی همان وقتی که حضرت محمد (ص) از یک ایرانی خواستند صفحات قرآن را با تذهیب نقش و نگار بیندازد و فرمودند باید این زیبایی در کنار قرآن بنشیند.
این استاد زبردست همچنین در بیان قدمت تذهیب به اثری که در مصر باستان نگهداری میشود اشاره میکند: «در این اثر که قرآنی تاریخی است نمونهای از کار تذهیب حضرت علی (ع) دیده میشود و روایت شده حضرت، هنر تذهیب را از یک ایرانی فراگرفته بودند و آن را روی کلام مقدس قرآن مینگاشتند.»
دانایی و آگاهی هنرمند به کارش موضوعی است که عطاپور به آن معتقد است و دربارهاش میگوید: «هنرمند پیش از آنکه قلم بزند باید به کارش آگاه باشد و با همین آگاهی، اثرش را خلق کند.»
او که این موضوع را به پسر خردسالش نیز آموخته میگوید: «از همان اولین نقاشیهای فرزندم اگر حتی چند خط سیاه هم روی کاغذ میکشید از او میخواستم درباره آن توضیح دهد. میخواستم بگوید چرا این خطوط را کشیده است و آنها را برای من تفسیر کند.
او هم شروع میکرد به تعریف داستان درباره خطهایی که کشیده بود و من از اینکه فرزندم از چیزی که کشیده اطلاعاتی دارد و با آن خیالپردازیهایی کرده است راضی و خوشحال میشدم.»
او میداند که در هنر تذهیب، کاغذ و رنگ است که اثر را ماندگار میکند و این توضیح را میدهد که: «در موزه آستان قدس، کتابهایی هست که بخشهایی از ورقههایشان پودر و نابود شده و تنها قسمتهایی ار آن بعد از گذشت چند صد سال هنوز باقی مانده که روی آنها رنگ قرار گرفته است، همچنین کاغذهایی از عهدهای دور باقی ماندهاند که هنوز هیچکس نتوانسته ترکیب آنها و علت ماندگاریشان را متوجه شود.
در گذشته برای ساخت یک رنگ، بعضی مواقع ماهها وقت میگذاشتند و این مسئله، آن رنگ را ماندگارتر میکرد. گاه سنگی را که به رنگ مورد نظرشان بود مدتها میسابیدند و کارهای زیادی را روی آن انجام میدادند تا بالاخره به رنگ مناسبی دست مییافتند.
نمونه این رنگهای گیاهی ماندگار بسیار کم پیدا میشود و در حال حاضر بیشتر رنگهای در دسترس، صنعتی است که همین مسئله ماندگاری اثر را بسیار کم میکند.»
بین حرفهایش به رنگ قرمز در فرشهای آستانقدس اشاره میکند و میگوید: «این رنگ از انتهای بدن کِرمی استخراج میشود و بسیار ماندگار است. با مقدار بسیار اندکی از آن میتوان چند صد فرش را رنگآمیزی کرد.»
به رنگ قرمز در فرشهای آستانقدس اشاره میکند و میگوید: «این رنگ از انتهای بدن کِرمی استخراج میشود
صحبتهای این هنرمند فرهیخته که تمام میشود چشممان بین ترنجها و نیلوفرهای هشتپر و طرحهای اسلیمی میان تابلوها درنگ میکند. دلمان نمیخواهد از کارگاه عشق استاد که باغچهای است مزین به گلهای اسلیمی زیبا، دل بکنیم. مدتی درنگ میکنیم و از او میخواهیم فکر پشت هر تابلو را برایمان توضیح دهد و او از دل هر تابلو یک دنیا تفسیر و فن بازگو میکند.
* این گزارش چهارشنبه، ۷ اسفند ۹۲ در شماره ۹۲ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.